روشن است که پیدایش بیداری اسلامی، پدیدهای تاریخی در دوران معاصر است که بر اثر فروپاشی خلافت عثمانی، سیطرهی کشورهای استعمارگر، گسست سیاسی در امت اسلامی، کاستیهای اعتقادی که از سوی داعیان سکولاریسم تندرو به نام روشنفکری ترویج میشد، فروپاشی اخلاقی و ارزشی، فراخوانی به سوی غربگرایی و پیروی فرهنگی به نام رشد، نوسازی و همگامی با غرب به وجود آمد.
پس از اینکه امت زیر امواج این توفانهای سهمگین و ملعون بیرمق شد، مردانی احیاگر و بزرگانی مصلح برای دمیدن روح پایداری همت گماردند و خواستار بازگشت فکری به اسلام وپایبندی به احکام و ارزشهای شریعت گشتند و حتی قیام در برابر استعمارگران اشغالگر را فریاد زدند و خواهان بازگشت عظمت و عزت امت شدند.
با وجود همهی موفقیتهایی که بیداری اسلامی در بازگرداندن نمادهای دینی در میان مردم داشته و توانسته است در زمینهی احیای عواطف دینی در دلشان پیشرفت داشته باشد و در خاور و باختر سرزمینهای اسلامی به خوبی رواج یابد، با وجود این، ملاحظه میکنیم که ناکامیهای بسیاری هم دارد و در عملکرد کوتاهیهای خطرناکی از خود به جای گذاشته است. هم اکنون میبینیم که بیداری اسلامی با چالشهای مهمی در عرصهی داخلی و خارجی روبهروست. شاید تعیین دقیق این چالشها دشوار باشد، اما میکوشم به مهمترین آنها اشاره کنم. من از افراد عاطفیای نیستم که چشم خویش را روی واقعیات موجود میبندند. مهمترین ناکامیها و چالشها عبارتاند از:
الف. چالشهای درونی:
از آنجا که چالشها و مشکلات درونی رویاروی بیداری اسلامی ــ که جنبشها و نیروهای دینی متعددی آن را رهبری میکنند ــ بسیار، متنوع و طاقتفرساست و در زمینههای گوناگونی پدیدار گشته است، به ناچار به بارزترین و بنیادیترین آنها اشاره میشود:
یک. در حوزهی اندیشه: میتوان به چالشها و شیوههای گوناگونی در این زمینه اشاره کرد، همانند تندروی در دین، افراط در اندیشه، طغیان مفاهیم اشتباه و آمیختگی میان برخی از احکام شرعی، همانگونه که میان دو مفهوم قتال و جهاد یا تعامل با غیر مسلمانان صلح طلب با جنگ طلب این آمیختگی رخ داده است. همچنین آنچه در عرصهی تعامل با مسائل زنان، جوانان، هنر و برخی از مظاهر تمدن نوین رخ داده است. اینها باعث شده چهرهی اسلام به شدت مخدوش گردد.
دو. در عرصهی سیاسی: به فقدان بینش سیاسی در برابر قضایای داغ روز اشاره میکنیم، همانند مشکل قومیتها و مسائل خاص خودشان، چالش اقلیتهای غیر مسلمان و شیوهی تعامل با آنان، موج سکولاریسم و مدرنیسم، خطر انقلاب بنیان افکن رسانهها، تکنولوژی ارتباطات و ... .
سه. در عرصهی هویتی و تمدنی: به عقب ماندگی فرهنگی و تمدنی ملتهای مسلمان اشاره میگردد که بیانگر ضعف ایشان در زمینههای گوناگون است، همانند توسعه نیافتن اشتغال، بحران هویت، ضعف اعتماد به نفس، عدم پشتکار، خودباختگی در برابر غرب، سرایت روحیهی تقلید و اتکال به دیگران، تنبلی، بیکاری و ... .
چهار. در زمینهی برنامه ریزی: در این زمینه میتوان نام برد از فقدان بینش فکری روشن در مقابل بسیاری از دستاوردها و یافتههای عصر حاضر، عدم وجود فهم و فقه مرحلهای یا فقه عصر، تفکیک نشدن بدعت مذموم و ناپسند از ابداع و نوآوری محمود و پسندیده که از سنتهای کونی و اسلامی است.
پنج. در عرصهی رفتار و تربیت: کاهش و فروپاشی رفتار اصیل اسلامی، سستی اخلاق و فضایل عالی، غلبهی ظواهر بر جواهر، چیرگی ظاهر بر مضمر و تسلط شکل بر محتوا از نمادهای آن است.
شش. در مجال مؤسسات و ابزارها: فرزندان بیداری از فراوانی طرحهای اصلاحی نظری و از کثرت گروهها، جماعتها و سازمانهای دعوی و سیاسی و نبودن طرحهای پخته و متناسب با زمان و روزگار رنج میبرند. همچنین از گسترش اختلافات جزئیای که انرژی جوانان و رهبران را هدر میدهد و آنان را همواره به مشکلات داخلی و در رأس آن جدال ارتباط بین کار دعوی و کنش سیاسی مشغول میکند.
هفت. در زمینهی اجتماعی و فرهنگی: میتوان به آمیختگی بین آداب اجتماعی و ارزشهای اسلامی و پناه بردن به تفسیرها و تأویلات ناروا اشاره کرد که در پی رنگ آمیزی رسوم با لعاب دین هستند، بخصوص در عرصهی تعامل با قضایای زنان، هنر و آداب اجتماعی و پناه آوردن زیاد به قاعدهی «سد ذرائع» (دفع ابزار و وسایل)، بدون استنادات علمی و مدارک شرعی.
هشت. در میدانهای اداری و مدیریتی: در این عرصه میتوانیم نام ببریم از کاهش استحکام مناسب در اکثر أمور و ضعف کارهای خوب و بجا و نبودن برنامههای درست در بیشتر عرصههای اداری و مدیریتی، با اینکه دین پاک ما را به انجام دادن کار نیکو فرمان و آموزش داده است. تقریبا استعدادها و تواناییها به درستی به کار گرفته نمیشوند و حتی به خوبی کشف و تشخیص داده نمیشوند. سیناریوها و گزینههای متنوع مورد بررسی دقیق قرار نمیگیرند، با اینکه غربیها آن را از شیوههای علمای تجربی ما الهام گرفتهاند. پیشینیان ما از بهترین احتمال، نیکوترین سخن، شایستهترین کردار، قویترین دیدگاه، راجحترین اجتهاد و ... سخن گفتهاند. امروزه بر ملتهای اسلامی حالت واپسگرایی ذاتی، فقدان روحیهی اثرگذاری، نبودن نظم و انضباط و ضعف ابزارها و سامانههای مهم در بیشتر شاهرگهای حیاتی چیرگی یافته است. افزون بر پراکندگی و گسیختگی کارهای خلاقانه و مبتکرانهی متعددی که در اینجا و آنجای جهان رخ میدهد و پیامد مهاجرت و فرار مغزهای علمی و ماندگاری دارندگان مدارک تحصیلی عالی در کشورهای بیگانه بویژه اروپا است.
ب. چالشهای بیرونی:
منظورم از چالشهای بیرونی آنهایی است که در گام نخست از چارچوب بیداری اسلامی خارج است. اینها نیز متنوع و گوناگون است. مهمترینشان عبارتاند از:
یک. گستردگی سازمانهای عربی و اسلامی و ایجاد تنگنای عامدانه بر جنبشهای اسلامی و دشمنی رسوا با اکثر جریانهای اسلامی، بویژه جریانات میانهرو، فعال و اثرگذار در عرصههای زندگی و اجتماعی و دینی. رفتار سکولارهای تندرو در کشورهای عربی متعدد بیانگر لجاجت، تندخویی و آزار رسانی ایشان نسبت به اسلامگرایان است، حتی پس از وزش باد تغییر که بهار عربی نام گرفت. سکولاریسم ثابت کرد که در عرصهی حکومت و مدیریت، به هیچ عنوان حضور اسلامگرایان را نمیپذیرد، گرچه به روشهای قانونی و حقوقی رایج به قدرت رسیده باشند.
دو. نبرد اکثر جریانهای سکولار و مؤثر و حاضر در جوامع اسلامی و دشمنی افراد افراطی ایشان با طرحهای اسلامی، حتی پیوستن عدهی زیادی از آنان در سلک تندروان و همنوا شدن با سازمانهای سرکوبگر و چیدن دسیسه بر ضد اسلامگرایان، بخصوص در کشورهایی که از نسیم بهار تغییرات سیاسی بهره نبردند.
سه. مبارزهی نیروهای مستکبر، ستمگر و قدرتمند جهانی، وجود طرحهای صهیونیستی و صلیبی کینهتوز و تصمیمات جهانی ظالمانه در حق امت اسلامی.
چهار. نبرد انقلاب تکنولوژی و ماهوارهای، وجود شبکههای اینترنتی جهانی ستیزهجو، گسترش موج وسایل رسانهای و ارتباطات ویرانگر و اثرگذاری ملموس آنها بر افکار عمومی، و در مقابل، ضعف نیروهای اسلامی در برابر آنها تا مرز نداشتن برنامه و راههای تضمین شده و شاید نبودن یک بینش و استراتژی کامل و متوازن برای رویارویی و یافتن راهکار و جایگزین.
راهکارها و رهیافتها:
از آنجا که امت اسلامی، یک امت است و به وحدت فرمان یافته و از پراکندگی و اختلاف نهی شده است، طبق آیات «إن هذه أمتکم أمة واحدة». (این امت شما، یک امت است) و نیز «ولا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا». (همانند آنان که پراکنده شده و اختلاف ورزیدند، نباشید)، و بهترین امتی هست که مأموریت یافته است: «کنتم خیر أمة أخرجت للناس». (بهترین امتی بودید که بیرون شدهاید)، و از آنجا که امکانات، نعمتها و تواناییهای نهفتهای دارد و دیگران از آن بیبهرهاند، و نیز مسلمانان از ناامیدی بازداشته شدهاند، پس باید از راهکارها سخن گفت و حتی برای اجرایی کردن آنها بسیار کوشید. بنابراین در این زمینه مهمترین گامهای لازم را که به نظرم میرسد، برای رویارویی با این چالشهای داخلی و خارجی ارائه خواهم داد:
یکم. باید کوششی گروهی برای یگانه سازی دیدگاههای نزدیک به هم، پیرامون همهی مسائل صورت گیرد و از تعصبات فقهی و حزبی و گرایشهای قومی و مذهبی به دور باشد. همگان باید بر مشترکات و ثوابت گرد هم آیند و اختلافات را به کنار نهند. باید برای تحقق این مهم، امکان رقابت مثبت جهت ارائهی بهترین طرحهای عملی و برترین گزینهها و برنامههای قابل اجرا فراهم شود تا این تلاش همگان به ثمر نشیند.
دوم. احیای روحیهی نوآوری، نوسازی، اجتهاد بهروز و اندیشیدن جدی برای تدوین برنامههای توسعهمدار در تمام زمینهها و طرحهای آموزشی، تربیتی، سیاسی، گفتمانهای دعوی، پژوهشهای شرعی، تدوین فقه معاصر و ... .
سوم. کوشش جدی برای جهتدهی به بیداری اسلامی، خواه در سطح افراد و پیروان، خواه در سطح رهبران و اعضای کلیدی و خواه در زمینهی برنامهها، طرحها، تشکیلات و لوایح فکری و تربیتی.
چهارم. زمینهسازی برای ایجاد ابزارهای جهانی جهت هماهنگی بین جریانها و نیروهای اسلامی و برنامه ریزی برای تشکیل یک هستهی مشورتی در آینده.
پنجم. بازنگری جدی در روشهای دعوت به سوی اسلام و شیوههای گفتمان دعوی که واقعا به توسعه و پیشرفت متناسب با روز بسی نیازمند است؛ «و قل لهم فی انفسهم قولا بلیغا» (برایشان در میان خودشان سخنی رسا بگو). «ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن». (به سوی راه خدایت با رعایت حکمت و پند نیکو فراخوان و با آنچه که بهتر است، با ایشان بحث کن).
ششم. بازنگری در ارائهی دقیق و علمی ویژگیهایی چون واقعنگری، ربانی بودن، آسانگیری، بشارت دادن، تسامح و مدارا که اسلام به آنها معروف است و در مقابل، تحریم روشهای تنفرآمیز، سختگیرانه، تندروانه، افراطی، خشونتبار، نژادپرستانه، مذهبمدار، ملیگرا، زننده و آزاررسان.
هفتم. کوشش برای گردآوردن تمام تواناییهای اسلامی با به کارگیری مؤسسات فکری و فقهی جهانی از کانال ابزارهایی فراگیر، همانند سازمان ملل متحد، سازمان کنفرانس اسلامی یا اتحادیهی کشورهای عربی و نیز تلاشهای آغازین و ستودنی در اتحادیهی جهانی سازمانهای دانشجویی و غیره. تا پلهای ارتباطی و تفاهم بین نیروها و گرایشهای گوناگون ایجاد گردد. این باعث گردآوری امکانات بسیاری شده و دیدگاهها به هم نزدیک میگردند.
هشتم. ملتها و حکومتها نیز باید برخی أمور را انجام دهند، از جمله:
1.تلاش برای فرهنگسازی و بیداری ملتها، تا مردم از مصرفکنندگانی پشتیبان برای تولیدات غربی، به تولید کنندگانی متکی بر تولیدات ملی و صنایع محلی تبدیل شوند، گرچه این تولیدات اندک و بیکیفیت باشند. یعنی باید طرحهای کشاورزی و صنایع محلی و ملی، حتی اگر ابتدایی هم باشند، تقویت شوند.
2.رسوا کردن جوانب منفی جهانی شدن در فکر، فرهنگ و اقتصاد از کانال رسانههای سمعی، بصری و نوشتاری یا سخنرانی و موعظه.
3.در کنار این، تمرکز بر ضرورت حفظ هویت دینی، اخلاقی، ملی و قومی و ابراز جوانب درخشان در تاریخ تمدن اسلامی و ملتهای مسلمان و دستاوردهای ایشان.
4.تقویت سازمانهای رسانهای، جوانان، دانشجویان، زنان، علما، دعوتگران، سیاستمداران و... و فراهم کردن فرصت برای ایشان تا هر یک به وظایف خویش در قبال جامعه عمل کنند.
5.بر سیاستمداران، سازمانها و مراکز قانونگذاری لازم است برای تغییر قوانین و مقررات سنتی و تقلیدی بسیار بکوشند و این قوانین و آموزههای برگرفته از آنها را مطابق با یافتههای روز و خواستههای دوران متعادل کنند. این مورد تأکید ثوابت دینی، مقاصد و اهداف شرعی و انعطاف پذیری احکام آن است.
دوستان، اینها نکاتی کوتاه در زمینهی مهمترین چالشهای فراروی بیداری رو به رشد اسلامی بود که با اندکی راهکار و رهیافت همراه گشت. اگر خواستید أمثال این مطلب را کلیدی قرار دهید برای باز شدن درب تحقیقات گسترده در هر یک از این موضوعات. هدفم این بود تا برای خوانندگان بزرگوار بارش فکر ی ایجاد کنم تا شاید باعث شود با جدیت بیشتری به موضوع پرداخته شود. خدا رازها را بهتر میداند و به راه راهنماست.
نظرات
بدوننام
13 بهمن 1394 - 10:50قبل از تبیین مفهوم "خواب اسلامی" سخن از بیداری اسلامی، مهمل و مبهم و موهوم است.
نورالدین بهرامی
16 بهمن 1394 - 05:18با سپاس از استاد مسلم، به ریز کاک عمر عرض شود که درکنار استفاده از این موضوع احساس میشود درسازمان دهی آن یک مقدار مشکل وجود دارد ویک مقدار خلط معانی نیز در آن دیده میشود مثلاً در قسمت عوامل بیرونی ایشان از برخورد مغرضانه ی یک انسان خود کامه نتیجه می گیرد که سکولاریسم اثبات کرد که با به قدرت رسیدن دینداران و لو به قانون مخالف است . حال آنکه در هیچ شرایطی برخورد یک فرد به مصداق یک تفکر نیست . فرد و فکر بر همدیگر تاثیر می گذارند و برای یک فکر می توان مصادیق فراوان و متفاوت یافت در نتیجه نقد یک تفکر فقط در چهار چوب تئوریک آن منطقی تر به نظر می رسد.
نورالدین بهرامی
16 بهمن 1394 - 05:21سپاس از استاد مسلم، به ریز کاک عمر عرض شود که درکنار استفاده از این موضوع احساس میشود درسازمان دهی آن یک مقدار مشکل وجود دارد ویک مقدار خلط معانی نیز در آن دیده میشود مثلاً در قسمت عوامل بیرونی ایشان از برخورد مغرضانه ی یک انسان خود کامه نتیجه می گیرد که سکولاریسم اثبات کرد که با به قدرت رسیدن دینداران و لو به قانون مخالف است . حال آنکه در هیچ شرایطی برخورد یک فرد به مصداق یک تفکر نیست . فرد و فکر بر همدیگر تاثیر می گذارند و برای یک فکر می توان مصادیق فراوان و متفاوت یافت در نتیجه نقد یک تفکر فقط در چهار چوب تئوریک آن منطقی تر به نظر می رسد.
جمال سبحانی
19 بهمن 1394 - 08:57با تقدیر و تشکر از استاد بزرگوار کاک عمر و مدیران زحمتکش سایت این موضوع می تواند میثاقی باشد برای همگرایی جریانها و رهبران بیداری اسلامی و با تعمق و پژوهش در بند بند موارد یاد شده علی الخصوص در مورد چالشهای درونی و تهیه نقشه ی راهی برای برون رفت از این وضعیت اسفبار در جهان اسلام و به طور خاص وضعیت آشفته جریانها و رهبران جنبش بیداری اسلامی ، آن انسجام مطلوب و خود باوری را به میان خود باز گرداند. بر اندیشمندان و دلسوزان عرصه راه دعوت و بیداری اسلامی واجب است که به خود آیند و بیشتر از این نگذارند این پتانسیل عظیم فکری و اندیشه ای به نابودی بگراید. در غیر این صورت همگی در مقابل هر گونه کوتاهی مسئول هستند. اگر توفیق همگرایی از درون ایجاد شد به قطع یقین و با خیال آسوده می توان به چالشهای بیرونی پاسخ مناسب و به موقع داد. خدایا راه حق و حقیقت و توفیق پیروی از آنرا به ما بنما و راه ناصواب و باطل و توفیق پرهیز و دوری از آن را بر ما بنما .